سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بى‏نیاز از عذر بودن ارجمندتر تا از روى راستى عذر آوردن . [نهج البلاغه]
توی بی کاری و دردی پنهان - من عرفان،15سال دارم
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 3458
بازدید امروز : 6
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ...........
توی بی کاری و دردی پنهان - من عرفان،15سال دارم .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........


............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
بهار 1385
زمستان 1384

........... طراح قالب...........


  • توی بی کاری و دردی پنهان

  • نویسنده : عرفان:: 84/12/5:: 1:30 عصر

    یکی بود یکی نبود

    زیر گنبد کبود

    تو خونه کنج قفس

    پرنده ای نشسته بود

    آروم آروم ناله می کرد

    به یاد روزهای رفته

    چه غریب و خسته بود

    دلشم شکسته بود

    تو قفس بی آب و دون

    چشاشم به آسمون

    اشکای دونه به دونش

    می چکید تو آشیونش

    توی قفس تاریک و سرد

    دل اون ندیده رحم

    وسه رفتن یا پریدن

    دعا داشت پرندمون

     


    نظرات شما ()